کد مطلب:312286 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:223

گزارش چهارم
بنابر نقل برخی منابع، [1] امام حسین (ع) در شهادت حضرت عباس (ع) چنین سرود:



احق الناس أن یبكی علیه

فتی ابكی الحسین بكربلاء



اخوه و ابن والده علی

ابوالفضل المضرج بالدماء



و من واساه [2] لا یثنیه شی ء

و جاد له علی عطش بماء



سزاوارترین كس به گریه جوانی است كه با شهادت خود امام حسین (ع)، [آن كوه استواری و جلوه تمام پایداری] را به گریه آورد.

برادرش، فرزند علی (ع) یعنی ابوالفضل (ع) كه به خون خود آغشته گردید.

عباس (ع) ایثارگری كه هیچ چیزی او را از یاری برادر خود باز نداشت و با لبی عطشناك آب آور حسین (ع) بود.

اكنون بنگرید به نقل های گوناگون از تاریخ نگاران كربلا كه در آن كلمات امام حسین (ع) و رفتار آن بزرگوار را در مصیبت فقدان عباس (ع) بازگو كرده اند:

1- وقتی عباس به شهادت رسید، امام (ع) فرمود: «الآن انكسر ظهری و قلت حیلتی؛ اكنون كمرم شكست و كم چاره شدم.» [3] .



[ صفحه 133]



2- چون امام (ع) فریاد او را شنید گفت: وای برادرم، وای عباسم، وای جان دلم! آن گاه همانند عقابی كه بر شكار خویش فرود آید بر سر او رسید. دشمنان را از راست و چپ پراكنده ساخت و پس از آن كه هفتاد مرد از آنان را كشت، به بالین برادر رسید [4] .

3- سپس حسین (ع) فریاد كرد: وای برادرم، وای عباسم، وای جان دلم! آه، ای روشنی چشم! امان از تنهایی و بی یاوری! به خدا قسم، فراق تو بر من دشوار است. آن گاه به شدت گریست. سپس او را بر پشت اسب نهاد و به سوی خیمه رفت و چنان می گریست كه بی هوش شد [5] .

4- ابومخنف می گوید: امام حسین (ع) عباس را بر پشت اسب نهاد و به سوی خیمه حركت كرد. پس او را در خیمه نهاد و به شدت گریست، چندان كه همه ی حاضران گریستند. و امام (ع) فرمود: خدا تو را در برادری پاداش خیر دهد. به راستی به حقیقت جهاد در راه خدا مجاهدت كردی [6] .

5- وقتی به خیمه برگشت، سكینه از عمو سراغ گرفت. امام (ع) فرمود: دخترم، عمویت عباس كشته شد و روحش به بهشت رسید [7] .

6- چون عباس كشته شد، حسین (ع) به شتاب به سوی آن مردمان حمله برد و آنان را از چپ و راست شمشیر می زد. آنان از پیش حسین می گریختند، چنان كه گوسفندان از برابر گرگ می گریزند. حسین در همان حال چنین می گفت: كجا می گریزید، شما كه برادرم را كشتید؟ كجا فرار می كنید، شما كه بازویم را بركندید؟ [8] .

7- چون حسین (ع) به نزد برادرش عباس رسید، خواست تا او را از زمین بردارد و ببرد. عباس چشم ها را گشود و برادرش حسین (ع) را دید كه می خواهد او را با خود ببرد. پرسید: برادرم، مرا به كجا می بری؟ امام (ع) گفت: به خیمه گاه. عباس گفت: برادرم، به حق جدت پیامبر خدا (ص) مرا برندار. همین جان رهایم كن. حسین



[ صفحه 134]



پرسید: چرا برادرم؟

عباس گفت: من از دخترت سكینه خجالت می كشم. به او قول آب آوردن دادم، ولی به عهدم وفا نكردم و آبی نیاوردم. دیگر این كه من پرچمدار لشكر توام و گردآورنده ی لشكریان تو. اگر یارانت مرا كشته ببینند، شاید عزم و اراده شان اندك شود و در بردباری شان خلل افتد. امام (ع) فرمود: خدا تو را جزای خیر دهد. مرا در مرگ و زندگی یاری كردی [9] .

8- در برخی از كتب آمده است: حسین (ع) سر برادر را گرفت و به دامن نهاد. همچنان كه حسین خون را از چشم های برادر پاك كرد، عباس می گریست. امام (ع) فرمود: ابوالفضل، چرا گریه می كنی؟ عباس گفت: برادرم، ای نور چشمم! چگونه نگریم؟ اكنون تو آمده ای و سرم را از خاك برداشته ای. ساعتی پس از این، چه كسی سر تو را از خاك برمی دارد و خاك از چهره ی تو پاك می كند. حسین (ع) نشسته بود كه عباس آخرین نفسش بالا آمد و روح پاكش از تن جدا شد. حسین (ع) فریاد زد: وای برادرم، وای عباسم! [10] .

از مجموع رفتارها و گفتارهای امام حسین (ع) بنابر نقل مورخان و مقتل نویسان، چند نكته مهم برداشت می شود:

1- شتاب سیدالشهدا (ع) در پاسخ به آخرین ندای عباس (ع).

2- آشكار شدن شكست ظاهری در اندام امام حسین (ع).

3- از دست دادن پشتیبان و یاوری بی همتا.

4- گریه ی شدید امام حسین (ع) و استغاثه های او.

5- دعاهای امام حسین (ع) برای عباس (ع).

6- سوگند ابا عبدالله (ع) بر سختی فراق و دوری عباس (ع) كه از آن شدت دوستی و علاقه ی امام حسین (ع) استفاده می شود؛ سوگندی كه از سر اغراق و برای خوشایند دیگران نیست، بلكه حقیقتی برخاسته از قلبی سوزان است.



[ صفحه 135]



7- رستگاری عباس (ع) و منزل گرفتن در بهشت.

8- گواهی سیدالشهدا (ع) بر این كه عباس (ع) در راه خدا، حق جهاد را فرو نگذاشت.

مبارزی كه تمام نیروهای ظاهری و باطنی، جسمی و روحی خود را در راه جهاد راستین به كار می گیرد و خویشتن را یكدل و خالص برای مبارزه در راه حق آماده می سازد و تنها و تنها به خداوند خویش توجه می كند و از هر چه غیر اوست می برد، به مرتبه ی والای خلوص قدم می نهد و در زمره ی پاك نیتان شمرده می شود [11] به راستی چنین مجاهدی جانب حق و جهاد در راه خدا را فرو نگذاشته و به این آیه از كتاب خداوند عمل كرده است:

یا ایها الذین آمنوا اركعوا و سجدوا و اعبدوا ربكم و افعلوا الخیر لعلكم تفلحون و جاهدوا فی الله حق جهاده هو اجتباكم و ما جعل علیكم فی الدین من حرج... [12] .

ای كسانی كه ایمان آورده اید، ركوع كنید، سجود كنید و پروردگارتان را عبادت كنید و كار نیك انجام دهید، شاید رستگار شوید. و در راه خدا به حقیقت جهاد مجاهدت كنید. او شما را برگزید و در راه دین سختی و دشواری بر شما قرار نداد.

9- این كلام سیدالشهدا (ع): «این تفرون و قد قتلتم اخی؛ به كجا می گریزید، در حالی كه برادرم را كشتید.» به روشنی بیانگر سوز درونی ابا عبدالله (ع) است. گویا با كشتن عباس (ع) نیازی به فرار دشمن نیست و این شاید از بی توانی و بی یاوری حسین (ع) در شهادت عباس (ع) باشد.

10- عباس (ع) شخصیت استواری است كه در مرگ و زندگی یاور ولایت است و امام حسین (ع) بر این ویژگی او گواهی داده است. بر اساس این نقل، عباس (ع) مرگ خود را از لشكریان حسین (ع) پنهان می دارد تا آنان بر شهادت و شجاعت خود پایدار



[ صفحه 136]



بمانند و حتی اندك زمانی در دفاع از سیدالشهدا (ع) سست نشوند. عباس (ع) در زمان شهادت نیز خواهان تقویت سپاه حسین (ع) است.


[1] ناسخ التواريخ، ج 2، ص 347؛ جلاء العيون الي الحسين (ع)، سيد عبدالله شبر (به نقل از العباس، ص 224، معالي السبطين، ج 1، ص 448 و اسرار الشهاده، ص 337 نيز از ناسخ التواريخ نقل كرده اند. ولي مضمون و مفهوم شعر درستي اين نيست را تائيد نمي كند.

اين ابيات به فضل بن حسن از نوادگان حضرت عباس (ع) نيز نسبت داده شده است: الغدير، ج 3، ص 5، به نقل از روض الجنان في نيل مشتهي الجنان، اثر نويسنده اي هندي؛ العباس، ص 224؛ بطلل العلقمي، ج 4، ص 442، در اين باره در فصل اول كتاب به گاه بررسي دودمان حضرت عباس (ع) سخن گفته ايم. و نيز اين منابع، ابيات را از شاعري كه نام او را ذكر نكرده اند، دانسته اند: مقاتل الطالبيين، ص 89؛ المنتخب، الطريحي، ص 431؛ اللهوف، ص 51.

[2] بحث «مواسات» در آيينه ي زيارات خواهد آمد.

[3] بحارالانوار، ج 45، ص 42؛ مقتل الحسين (ع)، ابومخنف، ص 270؛ عوالم العلوم، ج 18، ص 283.

مرحوم شيخ محمد حسين اصفهاني در اين باره چنين سروده است: و بان الانكسار في جبينه / فاندكت الجبال من حنيفه؛ و كيف لا و هو جمال مهجته / و في محياه سرور مهجته؛ كافل اهله و ساقي صبيته / و حامل اللواء بعالي همته (الانوار القدسية، ص 127).

[4] موسوعة كلمات الامام الحسين (ع)، ص 473.

[5] معالي السبطين، ج 1، ص 440؛ المنتخب، الطريحي، ص 431؛ اسرار الشهاده، ص 337؛ موسوعة كلمات الامام الحسين (ع)، ص 473.

[6] موسوعة كلمات الامام الحسين (ع)، ص 473.

[7] معالي السبطين، ج 1، ص 449؛ اسرار الشهادة، ص 337.

[8] معالي السبطين، ج 1، ص 447؛ تذكرة الشهداء، ص 250؛ ابصار العين، ص 30.

[9] معالي السبطين، ج 1، ص 449؛ موسوعة كلمات الامام الحسين (ع)، ص 473؛ المنتخب، الطريحي، ص 431.

[10] معالي السبطين، ج 1، ص 449؛ موسوعة كلمات الامام الحسين (ع)، ص 473.

[11] بنگريد به: الميزان، ج 14، ص 400.

[12] حج: 77 و 78.